دزیره
نقطۀ تسلیم محضم.. نقطۀ آرامشم بود
اسمتو زمزمه کردم.. این تمام شورشم بود...
- ۵ نظر
- ۰۳ آذر ۹۷ ، ۱۴:۱۴
- ۹۶۸ نمایش
نقطۀ تسلیم محضم.. نقطۀ آرامشم بود
اسمتو زمزمه کردم.. این تمام شورشم بود...
سه تا از ترانه های آلبوم «ابراهیم» چاوشی..
منم دو دست که میخواهم
بغل بگیرمت ای جنگل
تفقدی، نظری، چیزی
به این دو ساقهی کمرو کن...
مِسَم که پخش و پلا هستم
دچار درد و بلا هستم
تو عادلی که طلا هستی
به کیمیای مساواتت
تو را بدل به خودت، اما
مرا بدل به ترازو کن...
تو را ببوس که لبهایت
هنوز طعم عسل دارد
تو را بخواه که آغوشت
هنوز میل بغل دارد....
ترانه ای از حسین صفا، با نیم نگاهی به نظرات و جهان بینیِ وحدت وجودیِ مولوی...
وقتی نمیمیرم
هم دردسر سازم
هم دست و پا گیرم
اما به هر تقدیر
باید تحمل کرد
سربار بودن را...
در سینهام بمها
با کوهی از غمها
پیوسته لرزیدند
پس دفن خود کردم
همراه آدمها
جاندار بودن را...
اما بعید نیست زمانی که می روی
در از خودش جلای وطن گفته، مثل من.....
در جستوجوی در زدنت در به در شود
اما پسر شدم که تو را آرزو کنم
هی جـان به سـر شدم که تو را آرزو کنم
حرفی نیست... جز اینکه، خیلی بیشتر از بقیه ترانه ها، به این ترانهش فکر کردم....
علم در نَوردیده، ساختار پیچیده، جاهلان فهمیده
ما رباتها روزی درک میکنیم آیا، فهم اکتسابی را...؟
مرا شکار کن ای ماهی.. منم شکار، شکارم کن
سپس ببوس و بچرخانم.. سپس بچرخ و ببوسانم... سپس چه کار، چه کارم کن....
لینک خرید آلبوم "ابراهیم" چاوشی
+
..و فهمیدن آهنگای چاوشی هر روز سختتر میشه!
اثر شاهکار در عین پیچیدگی، نباید خیلی هم پیچیده باشه...
کاش ای کاش کنارم بودی.. تا ببینی که چقدر دلتنگم....
چاوشی
+ خیلی وقته که زیاد از آهنگای چاوشی نمیذارم اینجا......! :-)
میشوند از سرد مهری دوستان از هم جدا برگها را میکند باد خزان از هم جدا... صائب
عمو زنجیـربافــ زنجیـرتو بنازم....
محسن چاوشی
+ عمو زنجیرباف، زنجیرتو بنازم.. چشم من و انجیرتو بنازم...
منظور از انجیر چیه ب نظرتون؟؟
+ ماه رمضون امسال چه زود داره میگذره...!
دریا واسه کشتیای بی سرنشین جا نداره
پس من چرا غرق بودم، تهران که دریا نداره
این گوشه از شهر امنه، من سعی کردم نمیرم
اینقد نمیرم که آخر این گوشه پهلو بگیرم
تو سالها سرنشینِ این گوشه از شهر بودی
اما با من که همیشه همسایتم قهر بودی..
آرامش قبل طوفان ابروی اون روی ماهه
اخمت به من گفت هر شب طوفان سختی تو راهه
چند روز چند سال چند قرن، از رد پامون گذشته
قلبم به عمره یه تاریخ از این خیابون گذشته
قلبم مثل گوش ماهی با موج موهات رفیقه...
عشق من این تنگ کوچیک، کوچیکه اما عمیقه...
دریا واسه کشتیای بی سرنشین جا نداره
پس من چرا غرق بودم، تهران که دریا نداره
هر جا پِیِت رفته بودم دلتنگ برگشته بودم
آشفته و خسته انگار، از جنگ برگشته بودم
من خوب بودم تا این شهر، با خشکسالیش بدم کرد
خوب شد خدا رحم کردُ، عشق تو دریا زدم کرد
دریا واسه کشتیای بی سرنشین جا نداره
پس من چرا غرق بودم، تهران که دریا نداره....
حسین صفا
دوست دارم یه سکوی پرتاب زمانی باشه که باهاش پرت شم به پنج سال بعد.. سی سالگی...
خوشحالی ها و ناراحتی های اون روزم و اطرافیانم رو ببینم، و محقق شدن چند تا چیز رو...
شاید بعد اون برگردم برم سراغ چیزایی که قبلا دوستشون داشتم...
شاید دیر شده باشه.. اما اهمیتی نداره.
البته به شرط حیات!
باشد که متصل شویم.. !
ب ن:
از هر شب بدون تو بیزارم.. از وهم ها و این همه انکارم....
+ ممنونم از دوستانی که هنوز اینجا رو فراموش نکردن... :)
پ ن :
ماه رمضانتون پیشاپیش مبارک.. :-)