شاید وقتی دیگر...
یادت نره شکستن دل تاوان داره.. یادت نره عمر و جوونیت پایان داره
پ ن
بعضی از آدما حمید هیراد رو نیومده بد ناک اوت کردن.. حقش نبود!
پ ن
چند روز پیش ناخودآگاه تو محل هر همسایه و آشنایی رو که میدیدم، چهرشو زیر نظر میگرفتم.. بعضیا خیلی افتاده تر شدن نسبت به گذشته.. اما چون شاید هر روز میبینیشون این گذر عمر معلوم نیست...
کاش عمر بعضی از آدمای اطراف آدمی تموم نشه.. گاهی انقدر درگیر روزمرگیها میشی ک یادت میره جونت واسه یه عده در میره.. پیر نشید لعنتیا.....
نمیدونم چرا نمیفهمیم که عشق از همه چیزِ این دنیا مهمتر و با ارزش تره... یا دیر میفهمیم....
کاش میشد بوسه ها رو چید و برد...
پ ن
تا حالا شباهنگام به ساختمونای چند طبقه توجه کردین؟ چراغا روشن.. لباسای پهن شده رو بند تو بالکن.. و احتمالا نمای گله به گله خراب و کثیف شده..
این ساختمونا مث آدما هستن... زخم خوردۀ روزگار اما زندگی در درونشون جریان داره.. و گاها خودشونم غافل از این جریانن..
پ ن
اونی ک آدما رو اذیت میکنه.. تو همین حال که داره آدما رو اذیت میکنه، داره عمر خودشو هم تموم میکنه...!
پ ن
وب بدون حضور دوستای قدیمی یه جوری شده انگار..
فضای وبلاگ بدون وب هنوز و...، ب قول مهران مدیری دیگه به درد نمیخوره ...!
البته مخلص معدود دوستایی ک دنبالشون میکنم یا اونایی ک لطف میکنن دنبال میکنن هم هستم... :)
پ ن
به قول بزرگی.. هر جا بری آسمون همین رنگیه، کمی آفتابی تر یا کمی ابری تر...
...
..
.
- ۶ نظر
- ۲۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۴۱
- ۵۹۶ نمایش