دریا
دریا واسه کشتیای بی سرنشین جا نداره
پس من چرا غرق بودم، تهران که دریا نداره
این گوشه از شهر امنه، من سعی کردم نمیرم
اینقد نمیرم که آخر این گوشه پهلو بگیرم
تو سالها سرنشینِ این گوشه از شهر بودی
اما با من که همیشه همسایتم قهر بودی..
آرامش قبل طوفان ابروی اون روی ماهه
اخمت به من گفت هر شب طوفان سختی تو راهه
چند روز چند سال چند قرن، از رد پامون گذشته
قلبم به عمره یه تاریخ از این خیابون گذشته
قلبم مثل گوش ماهی با موج موهات رفیقه...
عشق من این تنگ کوچیک، کوچیکه اما عمیقه...
دریا واسه کشتیای بی سرنشین جا نداره
پس من چرا غرق بودم، تهران که دریا نداره
هر جا پِیِت رفته بودم دلتنگ برگشته بودم
آشفته و خسته انگار، از جنگ برگشته بودم
من خوب بودم تا این شهر، با خشکسالیش بدم کرد
خوب شد خدا رحم کردُ، عشق تو دریا زدم کرد
دریا واسه کشتیای بی سرنشین جا نداره
پس من چرا غرق بودم، تهران که دریا نداره....
حسین صفا
دریا.. تنهایی.. و آتش... پایان سخت و غم انگیزیه...
روحشون شاد...