نفس عمیق
- ۱۱ نظر
- ۲۵ دی ۹۴ ، ۲۱:۳۹
- ۴۴۷ نمایش
آدما چقدر سطحی هستن!
سطحی فکر میکنن.. سطحی نگاه میکنن.. سطحی عشق میورزن..
شاید دروغ نباشه اگه بگم.. تا حالا به تعداد انگشتای یک دستم هم.. انسان عمیق ندیدم!آدما از هم که دور میشن.. سلام سردم به زور میگن ... -یاس
ب ن :
رکگویی منافاتی با مهربان بودن ندارد!
ب ن 2 :
مکن ای دوست ز جور این دلم آواره مکن جـان پی پـاره بگیر و جگـرم پـاره مکن
مر تو را عاشق دل داده و غمخوار بسی است جان و سر قصد سر این دل غمخواره مکن
نظر رحم بکن بر من و بیچارگیم جز تـو ار چارهگری هست مـرا چاره مکن
پیش آتشکده عشق تو دل شیشه گر است دل خود بر دل چون شیشه من خاره مکن
هر دمی هجر ستمکار تو دم می دهدم هـر دمم دم ده بی بـاک ستمکاره مکن ...
دیوان شمس
پ ن :
اون یه زن معمولیه .. من چه میدونم از یه زن ... – سینا حجازی
ب ن :
جلوی ضرر رو از هر جا که بگیری.. منفعته
تو رو از دور دلم دید اما.. نمیدونست چه سرابی دیده
منه دیوونه چه میدونستم زندگی برام چه خوابی دیده
نمیدونی نمیدونی ای عشق کسی که جوونیشو ریخته به پات
واسه اینکه تو رو از دست نده چه عذابی.. چه عذابی دیده
نیستی اما هنوزم کنارمی.. نیستی اما هنوزم اینجایی
روزی صد هزار دفعه میمیرم.. اگه احساس کنم تنهایی
هر کجا رفتیو هر جا موندی منو بی خبر نذار از حالت
اگه تنها شدیو دلت گرفت خبرم کن که بیام دنبالت
آه ای دل مغموم آروم باش آروم .. هی حال نامعلوم آروم باش آروم
حسین صفا
در خود فرو رفتن(self absorbtion) اقسام متعددی دارد. محض نمونه یک فردی که دارای وجدانی گناهکار است و دیگری آدم خودستا و خودپرست و دیگری کسی که به جنون برتری بر دیگران مبتلاست. وقتی که عنوان گناهکار را به کار میبرم مقصودم آن کسی نیست که گناهی مرتکب شده باشد.
گناه بسته به توجیهی که از این اصطلاح بشود کار همه است و کار هیچکس نیست !
منظورم شخصی است که ضمیری ناراحت دارد و همواره به سرزنش و مذمت از عمل خویش مشغول است و اگر آدمی مذهبی باشد، کار خود را در درگاه خداوند ناپسند میانگارد و در ضمیر خود تصویری از خویشتن دارد که می پندارد باید به آن صورت در آید و آن با نفس حقیقی خودش نیز پیوسته در تعارض است. ...
«تسخیر سعادت» - برتراند راسل
این همه پرده که بر کرده ما میپوشی گر به تقصیر بگیری نگذاری دیار
ناامید از در لطف تو کجا شاید رفت؟ تاب قهر تو نیاریم خدایا زنهار
حبذا عمر گرانمایه که در لغو برفت یا رب از هر چه خطا رفت هزار استغفار
درد پنهان به تو گویم که خداوند منی یا نگویم که تو خود مطلعی بر اسرار
سعدی
کدامیک بهتره .. بی گناه پنداشتن خود یا گناهکاری در پی جبران خطاها ؟؟
خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست به زندگانی من فرصت جوانی نیست
من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار خدای شکر که این عمر جاودانی نیست
همه به گریه ابر سیه گشودم چشم در این افق که فروغی ز شادمانی نیست
به غصه بلکه به تدریج انتحار کنم دریغ و درد که این انتحار آنی نیست...
شهریار
پ ن :
بعضی از کلمات هستن که تو اشعار یه شاعر خودنمایی میکنن و.. هر وقت که اون شاعر، این کلمه رو تو شعرش استفاده کنه یه اثر موندگار خلق میشه .. مثل همین کلمه "جوانی" توی اشعار شهریار !
نگو از ما گذشته دل سپردن
نگو دیره واسه دل تنگیِ من
نگو پیغوم ابرا گریه داره
نگو دنیا رو عشقم پا میذاره
امون از دل ما دل عاشق ما
امون از دل ما دل عاشق ما
نمیذارم دلم دریایی باشه
همیشه بندهی تنهایی باشه
دیگه عاشق نمیشم نازنینم
تا وقتی عشق فقط رسوایی باشه
امون از دل ما دل عاشق ما
امون از دل ما دل عاشق ما
دل ما طاقت دوری نداره
اون که جز پیش تو جایی نداره
چرا میرنجوری قلب اسیرم
اون که جز پیش تو جایی نداره
امون از دل ما دل عاشق ما
امون از دل ما دل عاشق ما . . .
نمیذارم دلم دریایی باشه.. همیشه بنده تنهایی باشه ... - روزگار
ب ن : خیلــی زود بزرگ شدی ...
ب ن 2 : مجبور میکنه یه حرفایی رو بزنی که مدتها بعد ....... خودت به خودت لعنت بفرستی... وقتی که دیگه خودش نیست که این لعنت فرستادن ها رو بشنوه!