روزهـــ...ـا

...الهــــی.. گـاهـــی نگـاهــی

روزهـــ...ـا

...الهــــی.. گـاهـــی نگـاهــی

روزهـــ...ـا

همین یک لحظه را دریاب
که فردا قصه‌اش فرداست...

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

این انسان دو پا

چهارشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۳۱ ب.ظ
خبر دیروز محمدعلی نجفی.. به نظرم غریب ترین خبر چند سال اخیر بود..
حتی از مرگ هاشمی و پلاسکو و کشتی سانچی و شاید حتی منا هم غریب تر...


تو دانشگاه‌ها، معمولا بچه های علوم پایه خاصن.. بچه های ریاضی خاص‌تر از بقیه.. مخصوصا اوناییشون ک با عشق این رشته رو انتخاب میکنن...
واسه منی ک ریاضی کاربردی رو خیلی دوس داشتم و دارم و امثال من، فهمیدن ریاضی محض عذاب آوره.. حتی گرایش های موجود در مرز بین شاخه محض و کاربردیش! مثل تخصص آقای نجفی( lie group )...
زیاد ایشونو نمیشناسم، اما مطمئنا باید از ویژگی های بارز و بنیادین کسی ک تو موسسه ماساچوست تحصیل کرده، اونم ریاضی.. ویژگی هایی مثل ذهن خلاق، هوش سرشار، متانت و آرامش باشه....



دیروز که رسانه ها روی برخورد مؤدب نیروی انتظامی با ایشون و لبخندهای مکرر ایشون زوم کرده بودن و مطابق معمول این اکشن ها رو ،با نگاهی انتقادی، به پای مسئولین و نظام و ... میزدن، داشتم از زاویۀ دیگه ای این صحنه ها رو میدیدم..
لبخند و حتی چایی خوردن آقای نجفی یه چیزی رو به وضوح نشون میداد... اینکه از زیر فشاری روانی رهایی پیدا کرده.. فشاری که به قدری زیاد بوده ک بعد از قتل یه نفر توسط یه آدم با مشخصات بالا، هیچ استرس یا عدم آرامشی رو تو چهرۀ اون آدم نشون نمیده!

از امروز تحلیل های جور واجور در مورد ایشون، البته با کمی طعم غرض‌ورزی نسبت به سمت و سوی جناح اصلاحات شروع میشه..
رونوشت و تفسیر بر روی توئیت غامض کرباسچی..
نظرات غولهای دوران سازندگی..
لفاظی های سیاسی...

شاید یه روز در آینده، خبر خودکشی و مرگ ایشون تو زندان رو هم بشنویم...
که امیدوارم اینطور نشه..

اما صرف‌نظر از اینکه مقصر کی بوده و ... دارم به این فکر میکنم که..
مرز بین جنون و انسانیت اصلا زیاد نیست...
به قول یکی از دانشجوهای ایشون..
«تا جنون فاصله ای نیست، از اینجا که منم....»
Fractal
این انسان دو پا...
  • موافقین ۳ مخالفین ۰
  • ۹۸/۰۳/۰۸
  • ۵۰۶ نمایش
  • روزمرگی

س

نظرات (۵)

چقدر از پست دانشجوش دوست داشتن میباره..چقد حس غریبی دارن الان..

اینجاس که میفهمم وقتی مهران مدیری میگه شهرت سرطانه یعنی چی..
اگه این اتفاق برا یه فرد عادی میفتاد بازتابش چی بود و الان چی..


تو چند دقیقه سرنوشت ادم زیر و رو میشه..تاسف باره واقعا
پاسخ:
اوهوم میباره....:)

آره متاسفانه...
حتی اگه شخص عادی بود، ممکن بود هیچ اتفاق خاصی نیفته ک بازتابی هم داشته باشه...


یک آن کافیه تا انسان از پرتگاه بیفته پایین.. غم انگیزه...
ولی به نظر من آرامش داشتن با لبخند زدن بعد از قتل فرق داره، طرف حتی توی دادگاه و در حال محاکمه هم لبخند میزنه، یا موقع مصاحبه میگه ایشون یه سری رفتارهای خاصی داشت که متاسفانه هم باعث مرگ خودش شد و هم این اشتباه من! انگار که مثلا یه بز رو کشته‌ نه یک انسان رو؛ حتی چهره‌اش اثری از پشیمونی نداره!
صحبت‌های دخترشون در مورد اون نامه‌‌ی ۳ ورقه‌ای که براش فرستاده و ‌بقیه‌ی حاشیه‌ها هم قابل تامله به نظرم !
پاسخ:
قصد دفاع از ایشون رو نداشتم..
اما بعضی از مشخصات ایشون مثل آرامشش ذاتیه.. نه بخاطر پشیمون نبودن از کار احتمالیش! البته این نظر منه.. شایدم اینطور نباشه...

ابعاد ماجرا شاید بعدها واسه ما معلوم شه.. هر چند ک همین الانم واسه اونایی ک تو جریان این قضیه بودن، ابعاد فاجعه روشنه..

واقعا خیلی عجیب بود 
پاسخ:
آره.. عجیب و غریب...
سر زدم به وبلاگم مطمئن بودم شما تو این مدت پست گذاشتید ولی اشتباه می کردم:(
پاسخ:
:) حرف خاصی نبود.. واسه همین پستی نذاشتم...
شما خوبین؟ :)
 من خوبم ممنون خودتون خوبید؟ :) 
پاسخ:
ایشالا همیشه خوب باشین.. :)
منم خوبم شکر خدا...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">