لن ترانی :: روزهـــ...ـا

لن ترانی

شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۳۹ ب.ظ

تو آیه ای از قرآن(سوره اعراف / آیه143)، موسی‌ع به خدا میگه خودت رو به من نشون بده(أرِنی)!

خداوند در جوابش میفرماید هرگز مرا نخواهی دید(لن ترانی)!

جایی مطلبی رو خوندم با عنوانِ نگاه سه شاعر بزرگمون به ماجرای بالا..

سه نگاهِ عاقلانه، عاشقانه و عارفانه

سعدی:

چو رسی به کوه سینا، أرنی مگو و بگذر

که نیرزد این تمنا، به جواب لن ترانی

حافظ:

چو رسی به طور سینا، أرنی بگو و بگذر

تو صدای دوست بشنو، نه جواب لن ترانی

مولوی:

أرنی کسی بگوید که ترا ندیده باشد

تو که با منی همیشه، چه تری چه لن ترانی؟!

ابیات واسم جالب بودن.. البته هیچ منبع موثقی پیدا نکردم که سه بیت بالا منسوب به این سه بزرگوار باشه..

اما با خوندنشون یاد حرفای یکی از اساتید دوران دانشگاهم افتادم!

استادی داشتیم تو درس علم مواد به اسم دکتر محبیِ عزیز(نصف به نصف بچه ها رو مینداخت!:)) ).. که جملاتی از ایشون هنوز یادمه! اینکه..

اشعار مولوی با حافظ و سعدی فرق داره! دریای اشعار مولوی، امواج سهمگینی داره! توش غوطه ور که بشی، یکی ممکنه دست خالی بیرون بیاد! یکی ماهی مرده بیرون بیاره و یکی هم دُرِ قیمتی!

حرفاشونو نفهمیدم! اما همین حرفشون باعث شد که بشینم مثنوی معنوی رو بخونم! البته نرسیدم همه‌شو تموم کنم.. اما همون قدرشو هم که خوندم، باعث شد عمق حرفای ایشون رو کمی درک کنم!

اشعار مولوی جذابه! بین عقل و دل، هیچکدومو انتخاب نمیکنه... چارچوب های جدیدی تعریف میکنه.. در جا نمیزنه...

-----

لباسای نوزادیم! *-*

لباسای 1تا6 ماهگیم.. که طبق گفته مامان‌جانم، اولش بزرگ بوده به تنم!:))

به باران خانم قول داده بودم عکسشو بذارم.

پ ن :

امروز.. بعد از مدتها،بالاخره یه برف خوشمل و سنگین دیدیم! :)

شاید یه روز سرد شاید یه نیمه شب.. دلت بخواد بشه برگردی به عقب.....

7 بهمن.. زادروز شادمهر.. تولدت مبارک!:)

۵ ۰
۹۶/۱۱/۰۷
۱۱۸۴ نمایش

روزمرگی

شادمهر

۰۷ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۱۰

یلدا ...

لباسا چه بانمکن

منم اولین لباس ساحل رو نگه داشتم با یکی از کفشاشو:)

با اولین بار که موهاشو کوتاه کردم ..

۰۸ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۵۴

واران ...

سلام

چقد بامزه ان ^__^

مرسی 🙏

کلی ذوق کردم ^__^

از همون ۶ ماهگی گویا طرفدار تیم‌ پاس و استقلال بودین ها ^__^

آره منم حس کردم که یه کوچولو بهتون بزرگ بوده :))

ماشاء الله چقد بزرگ شدین ؟:))

بزنیم به تخته :))

الان برای خودتون ماشاءالله یه پا مهندس شدین ها :))

خدا حفظتون کنه 🙏

من بدلیل درد چشمی که دارم متاسفانه نمیتونم کل متنو بخونم ولی بمحض اینکه حالم خوب بشه میام هم این پست و پست های گذشته تون ایشالا میخونم :)

بازم ممنونم :)

۰۸ بهمن ۹۶ ، ۰۷:۰۷

فرشته ...

منم مادرم چندتا از لباس های بچگیم رو نگه داشته همینطور لباسهای بقیه‌ی خواهرها و برادرهام:)

الان امتحان کنیم کل لباس تنها تو سرمون هم‌ نمیره:))

+ اشعار خیلی جالب بودن و تا حالا نشنیده بودم:) ممنون

یاعلی

۰۸ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۰۶

:))) باور کنین مامانم سرمو از جا میکنه:))

گاهی که لباسها رو اتفاقی میبینه بغلشون‌ میکنه و می‌بوسدشون حالا هی میگم مادر من خودم اینجا نشستم تو لباسهام (یا عکسهام) رو میبوسی؟ انگار نه انگار:))

۰۸ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۲۶

من دیگه با شما حرفی ندارم،زدید له و لورده‌ام‌ کردید خو:))) ولی فکر کنم حق با شما باشه، تا حالا به این بعدش نگاه نکرده بودم انصافا:||

تو چی پا پیش بذارم؟ من روزی ۲۰ وعده مادرم رو می‌بوسم:)

۰۸ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۰۴

yasna sadat

برف خوشمل؟!!!!

:))

نکته پست خیلی قشنگ بود و ابیات...…این جور بحث ها رو خیلی دوست دارم البته تو ادبیات فارسی:))

۰۸ بهمن ۹۶ ، ۱۵:۱۳

یکی از همین ابیات فکر کنم مادرم گاهی وقتها میخوند :)

یعنی یادمه میخوند :)

شاید همون شعر حافظ یا مولوی بوده که گاهی وقتها زمزمه میکرد و میخوند :)

یادش بخیر با خوندن این شعر یادم اومد :)

ممنونم

بله اسپند دود کنید ولی به مادرتون بگین حتما براتون اسپند رو دود کنه که چشم نخورین :))))

یه زمانی پاس لباسش سفید بود سبزش یادم نیست البته :)

ولی رنگ اصلیش سفید بود :))

میدونم میدونم :)

من لباس خواهرزاده ی کوچکمو نگه داشتم البته مربوط به دو سه سالگیش :)

میدونم این لباس شما که مربوط به ۶ ماهگی هم هست چقدر کوچکتر میتونه باشه ؟!:)

۰۹ بهمن ۹۶ ، ۰۶:۳۲

ببین تو رو خدا تو روز روشن چطوری تخریب شخصیت میکنن؛ واقعا که:))

من فرزند آخر خونه و چشم و چراغ خونه‌ام :||

۰۹ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۲۶

رفیق

مینداخت یا میفتادین؟!:)))
با چند افتادی حالا؟؟خخخ

من از سعدی خوشم اومد! نباید خودتو کوچیک کنی واسه هیچی!

۰۹ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۲۷

احتمالا واسه اینکه احساس میکردید از شاخ فیل افتادین!:)))
معلومه بی اساس بوده که تو 16 گرفتی!!خخخ
16 یا 19؟؟

سنگین بود جملت اما سعدی رو عشقه!!

۱۰ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۴۳

معمارک

بیت مولانا فوق العاده بود . اصلا همه شعرای مولانا این تم رو دارن و لذت بخشن... واقعا هم اقیانوس خداشناسی و خودشناسیه...

۱۱ بهمن ۹۶ ، ۱۵:۵۵

چرا اتفاقا سر میزنم و نوشته ها رو میخونم!

ولی دیگه مطمئن شدم تو دنیای وب نویسی به کسی که همیشه کامنت نمیده میگن کم پیدا! پس برادری به کامنته :)

شوخی کردم، چند تا وبلاگ بیان هست که همیشه میخونمشون. در واقع شخص کامنت گذار باید حرف جدیدی داشته باشه که بخواد بنویسه .(نظر شخصیه البته) وگرنه همه پست ها لایک، بیگ لایک، موافقم با همشون :)))

میخونمتون ولی :)

روزهـــ...ـا

روزهـــ...ـا

...الهــــی.. گـاهـــی نگـاهــی

همین یک لحظه را دریاب
که فردا قصه‌اش فرداست...

لن ترانی

شادمهر

نظرات (۱۹)

آخرین مطالب

روزهـــ...ـا

...الهــــی.. گـاهـــی نگـاهــی

همین یک لحظه را دریابکه فردا قصه‌اش فرداست...

شادمهر

نظرات (۱۹)

آخرین مطالب

همین یک لحظه را دریاب
که فردا قصه‌اش فرداست...