قو
شنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۱۵ ب.ظ
دوستان عزیز.. اگه دوست داشتین، تو این بازی وبلاگی شرکت کنید. ممنون :)
------
فـریبنــده زاد و فریبــا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجی
رود گوشه ای دور و تنها بمیرد ...
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خــود در میــان غـزلهـا بمیـرد
گروهی بر آنند که این مرغ شیدا
کجــا عـاشقـی کرد آنجا بمیرد
شب مرگ از بیـم آنجا شتـابد
که از مرگ غافل شود تا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قـویی به صحـرا بمیرد
چـو روزی ز آغوش دریا برآمد
شبی هم در آغوش دریا بمیـرد
گروهی بر آنند که این مرغ شیدا
کجــا عـاشقـی کرد آنجا بمیرد
چون روزی از آغوش دریا برآمد
شبـی هم در آغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی آغـوش وا کن
که میخواهد این قوی زیبا بمیرد
مهدی حمیدی شیرازی