برخیز
برخیــز که غیر تو مـرا دادرسـی نیست گویی همــه خوابند کسی را به کسی نیست
آزادی و پـرواز از آن خاک به این خاک جـز رنـج سفــر از قفسـی تا قفسـی نیست
این قـافله از قـافلـه سـالار خـراب است اینجـا خبـر از پیـش رو و بـاز پسـی نیست
تـا آینـه رفتم که بگیـرم خبـر از خویش دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست
من در پی خویشم به تو بر می خورم اما آنسـان شـدهام گـم که به من دسترسـی نیست
آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است حیثیـت ایـن بـاغ منم خـار و خسـی نیست
در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است وقتی همهی بودن ما جـز هوسی نیست
برخیز برخیز .. برخیز برخیز ...
«برخیز» - هوشنگ ابتهاج
در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است.. وقتی همهی بودن ما جز هوسی نیست ... - سینا سرلک
ب ن :
لرز پسر آدامس فروش. سرما یا ....؟!
غار غار کلاغای پارک ملت .. دم غروبی :-)
گل های عاشق :))
مهد گل های شقایق تو یه منطقه از شهر ماست :)
ممنون بابت آهنگ :)