امواج
لبخند زد و دستامو گرفت اما توی خواب فردا نشده بیدار شدم بیدار و خراب
عکسش روی میز باز از روی قاب بیرون اومدُ دستامو گرفت با هم دوباره رفتیم توی قاب...
ترسیدم اگه بیدار بشم خوابم بپره گفتم نکنه اصلا روی میز خوابم نبره
تنها روی تخت تنها توی خواب با اون توی قاب چشماشو که بست قاب از روی میز افتادُ شکست
بارون میومد پس داد زدم من پشت درم خمیازۀ باد آهسته گذشت از پشت سرم
در وا نشده بیدار شدم بارون میومد گفتم نکنه فردا شده و من بیخبرم
بارون میومد پس داد زدم کی پشت دره بیدار شدی گفتی نکنه خوابم نبره
سیل از توی قاب اومد تو اتاق در وا شده بود ما غرق شدیم از بس که اتاق دریا شده بود !
حالا یه نفر این خواب منو تعبیر کنه تا ساعتای بیخوابی من تغییر کنه . . .
«خواب» - حسین صفا
محسن چاوشی
ما غرق شدیم از بس که اتاق دریا شده بود ... - محسن چاوشی
پ ن :