خورشید زده
رساند ابر به جایی گهر فشانی را
که برد کوه غم از سینه ها گرانی را
چو نیست یک دو نفس بیش زندگی چون صبح
به خوشدلی گذرانید زندگانی را . . .
صائب تبریزی
پ ن :
به ما چه که کلاغه قار قار میکنه ما رو که هر صبح گنجشکه بیدار میکنه
گنجشک جـون سلام .. امــروزم سلــام
جای جواب سلام ببین داره چیکار میکنه :)
بال میزنه بال.. پشت شیشه.. نوک میزنه تا.. بیبینی خوشحال شی ...
تا پا نشی پنجره باز نمیشه
تا تو نخنــدی روز آغـاز نمیشه
«گلدون شمعدونی» - سینا حجازی
ب ن :
آره بارون میومد خوب یادمه.. مثل آخرای قصه.. که آدم میره به رؤیا ...