پنجره
زندگی.. پنجره ای باز به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمـان، نــور، خـدا، عشـق، سعادت با ماست
فـرصـت بــازی ایـن پنـجــره را دریـابـیـــم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم....
سپهریِ جان
----------
کتاب « جهان در صد سال آینده» ؛ از جرج فریدمن
اسم این کتاب در اصل The next 100 years هست که در ترجمه به این صورت در اومده.
این کتاب به پیش بینی وضعیت جهان در قرن 21میلادی، و افول و ظهور قدرت ها پرداخته و سعی کرده بر اساس شرایط ژئوپلیتیکی و البته پارامترهای دیگه، آینده جهان رو ترسیم کنه.
ب نظرم علم ژئوپلیتیک در پیش بینی اوضاع آینده کشورها مؤثره؛ اما در کنار اون، ظهور شخصیت های تأثیر گذار هم در چینش پازل سیاسی ، از اهمیت زیادی برخورداره..
به قول مترجم(ابوالحسن تهامی)، نویسنده به دلیل امریکایی بودنش در جای جای کتاب کوشیده است که نقش کشورش را پررنگ تر و با اهمیت تر از آنچه که هست جلوه دهد.
به نظر منم امریکا در این کتاب بیشتر از آنچه که هست، بزرگ نمایی شده، و این یکی از نقاط ضعف بزرگ این کتابه!
اما در کل کتاب بدی نیست، مخصوصا واسه کسی که به علوم سیاسی و جغرافیای جهان علاقه داره...
+ نکته ای که تو مطالعه این کتاب باید بهش توجه داشت اینه که این کتاب در سال 2009 نوشته شده.
بخش هایی از کتاب «جهان در صد سال آینده» ..
نوشته های تو قلاب از خودمه..
_ نیازی نیست ایالات متحده در جنگ ها پیروز شود.
کافی است که آن کشور اوضاع دیگران را در هم بریزد تا نتوانند قدرتی درخشان به دست
آورند و رقیبش شوند. در سدۀ بیست و یکم درگیری بسیار خواهد بود. از یک سو قدرت های
کوچک با ائتلاف و ادغام میکوشند رفتار امریکا را مهار کنند، و از طرفی امریکا با
عملیات نظامی در کارشان اخلال میکند. تعداد جنگ ها در قرن بیست و یکم حتی از قرن
بیستم نیز بیشتر خواهد بود. اما به دلیل تغییرات فن شناسانه و طبیعت مبارزه های
سیاسی-جغرافیایی این جنگ ها کمتر فاجعه بارند. ص 8
_ [در نخستین بیست سال این قرن] جنگ امریکا و اسلام گرایان اکنون در حال پایان گرفتن است و باید نبردی دیگر را در نظر آورد. روسیه هم اکنون در حال بازآفرینی حوزۀ نفوذ گذشتۀ خویش است و آن حوزۀ نفوذ سرانجام ایالات متحده را به چالش خواهد کشید. روسها به سمت غرب و به سوی دشتهای بزرگ شمال اروپا خواهند رفت. روسیه پس از تقویت نیروهایش با کشورهای زیر چترناتو، یعنی سه کشور لتونی، لیتوانی و استونی و نیز لهستان برخورد خواهد کرد. در اوائل سدۀ بیست و یکم نقطه های اصطلاک دیگری نیز خواهد بود، اما همین جنگ سرد جدید، پس از پایان گرفتن جنگ با اسلام گرایان، نقاط انفجار تازه را تأمین خواهد کرد. ص 8
_ روسها چاره ای جز کوشیدن و به قدرت پیشین خود رسیدن ندارند. و ایالات متحده نیز چاره ای جز مقاومت ندارد. اما در پایان برد با روسیه نخواهد بود. مشکلات عمیق داخلی، کاهش چشمگیر جمعیت، و زیر ساختارهای ناکارآمد، شانس طولانی مدت روسیه را در ابهام فرو خواهد برد و سپس جنگ سرد دوم، که مانند جنگ سرد نخستین، چندان ترس آور نیست، با فروپاشی روسیه به پایان خواهد رسید. ص 8
_ بسیاری پیشگویی میکنند رقیب بعدی که امریکا را به جنگ خواهد کشید، جمهوری چین است، نه روسیه.
من به سه دلیل با این دیدگاه مخالفم. یک، هنگامی که از نزدیک و دقیقا به نقشۀ چین نگاه میکنید، میبینید که از نظر جغرافیایی کشوری منزوی است. در شمال آن سیبری قرار دارد و در جنوب آن هیمالیا و زمینهای جنگلی. بیشترینۀ جمعیت آن در شرق کشور سکونت دارند و در نتیجه چینیها در گسترده کردن سرزمین خود مشکل دارند. دو، چین قرنهاست که نیروی دریایی بزرگ نداشته است؛ و ایجاد نیروی دریایی توانمند به زمانی دراز نیاز دارد، هم برای ساخت ناوها و هم برای تربیت دریانوردانی ماهر و کارآزموده.
سه، دلیل مهم تری هست که دغدغۀ ما را از چین
زایل میکند. چین ذاتا کشوری بی ثبات است. هر گاه که چین درها را به سوی جهان خارج
میگشاید، نواحی ساحلی اش به شکوفایی و خوشبختی میرسند. اما بیشترینۀ جمعیتش که
در نواحی داخلی زندگی میکنند، همچنان تنگدست و فقیر میمانند. این امر کشور را به
سوی تنش و کشمکش و بی ثباتی میبرد. ص 9
_ چین هرگز رقیبی برای امریکا نخواهد شد، بلکه آمریکا در یکپارچگی آن خواهد کوشید تا ببالد و پادزهری باشد در برابر سموم روسیه. رونق کنونی اقتصاد چین به معنی موفقیت طولانی مدت آن کشور نیست. ص 9
_ جغرافیا-سیاست[ژئوپلیتیک] راه جدلی ساده ای نیست که در آن روابط بین المللی را بررسی کنیم. روشی است برای اندیشیدن در مورد امور جهانی و از رهگذر آن به پیش بینی رویداد های آینده پرداختن. دانشمندان اقتصاد از دستی نامرئی سخن میگویند که فعالیت های کوتاه مدت و مورد علاقه مردم با مداخله آن به چیزی منتهی میشود که آدم اسمیت( Adam Smith ) نامش را ثروت ملل گذاشت. علم جغرافیا-سیاست مفهوم آن دست نامرئی را در مورد عملکرد ملتها و دیگر بازیگران بین المللی به کار میگیرد. ص 13
_ قدرت اروپا را دو چیز به وجود آورد: پول و موقعیت جغرافیایی.
اروپا وابستگی بسیار به واردات از آسیا و هندوستان داشت. فلفل، برای نمونه تنها چاشنی غذا نبود. از آن برای ماندگار کردن گوشت هم استفاده میکردند. و واردات آن، بخشی بزرگ از اقتصاد اروپا به شمار میآمد. آسیا سرشار از کالاهای لوکسی بود که اروپا نیازشان داشت و برابشان پول میپرداخت. این کالاهای آسیایی معمولا از راه خشکی و از جاده معروف ابریشم و دیگر راهها به مدیترانه میرسیدند. ترکیه، پس از آنکه قدرتی بزرگ شد، این راه ها را بست و هزینه گمرک را بالا برد.
بازرگانان اروپا کارد به استخوانشان رسید و در
کمال نومیدی به جستجوی راهی برای دور زدن ترک ها و رسیدن به هندوستان افتادند. ایبریاییها
_پرتغالیها و اسپانیاییها _ شیوۀ مسالمت و
پرهیز از برخورد نظامی را انتخاب کردند و از راهی دیگر به هندوستان رفتند. تنها
راهی که ایبریاییها برای رفتن به هندوستان میشناختند این بود که در کرانه های غربی افریقا به سوی جنوب کشتی برانند، سپس افریقا را دور بزنند، وارد اقیانوس هند شوند و به سوی شمال بادبان برافرازند. این راه گرچه دور بود، بیرون از مسیر منطقۀ نفوذ ترکها، به هندوستان میرسید. اما آنان از آنجا که زمین را گرد میدانستند، نتیجه گرفتند که با رفتن به سوی غرب هم میتوانند به هندوستان برسند!
ص 26-24
_ در سرتاسر جنگ سرد هرگونه همپیمانی با امریکا از هم پیمانی مشابه با شوروی سودآورتر بود. شورویها میتوانستند کمک سیاسی و نظامی و چندگونه فن شناسی در اختیار همپیمانان بگذارند. اما امریکاییان به هم پیمانانشان اجازۀ دسترسی به بازار امریکا و فروش کالاهایشان در امریکا را میدادند. این اجازۀ ورود به بازار امریکا، اهمیت هر چیز دیگری را کوچک میکرد. برای نمونه، تفاوت سرنوشت های کرۀ شمالی و جنوبی و آلمان شرقی و غربی را در نظر آورید. ص 31
_ فرهنگ را معمولا در سه حالت میتوان دید. حالت نخستش فرهنگ بربریت است. بربرها معتقدند که قانون دهکدهشان، قانون طبیعت است و هر که راه زندگیش جدا از راه آنان باشد، سزاوار تحقیر و نکوهش است، یا باید راه زندگیش را عوض کند و روش آنان را بپذیرد و یا باید نابود شود. مرحلۀ سوم فرهنگ انحطاط و تباه گنی است. پیروان این فرهنگ با بدبینی میگویند که هیچ چیز از چیز دیگر بهتر نیست. و هیچ چیز ارزش آن ندارد که بر سرش با دیگران به جنگ پرداخت.[ ایران چند ده سال اخیر متاسفانه از حالت اول به حالت سوم رسیده و حالت دومش رو تو این برهه ندیده!]
تمدن، دومین و کم یاب ترین مرحلۀ فرهنگ است. مردم متمدن میتوانند دو فکر متناقض را در ذهنشان به تعادل رسانند. آنان معتقدند که در جهان حقایقی موجود است و فرهنگ آنان به آن حقائق نزدیک است. اما در عین حال احتمال اشتباه بودن را هم از نظر دور نمیدارند. مجموعۀ اعتقاد و تردید ذاتا بی ثباتی آور است. فرهنگ ها از مرحلۀ بربریت میگذرند، و چون تردید در تخریب اعتماد به نفس موفق میشود، مرحله انحطاط و تباه گنی میرسد. مردم متمدن گزیده میجنگند، اما جنگ هایشان مؤثر است. آشکار است که در همۀ این فرهنگ ها مردم بربر و متمدن و منحط وجود دارند، اما بر هر فرهنگ در هر زمان فقط یکی از اصول یاد شده چیرگی دارد. ص 34
_ در علم جغرافیا-سیاست «فضای خطا» سنجه ای کلیدی
شمرده میشود. با این سنجه میتوان برآورد کرد که هر کشور تا چه اندازه جای اشتباه
دارد. این فضای خطا دارای دو بخش است :
1. انواع خطرهایی که هر کشور با آن روبروست؛
2. میزان نیرویی که هر کشور برای رویارویی با خطر ها داراست.
برخی کشورها فضای خطای بسیار ناچیزی دارند. فضای خطای ایالات متحده بسیار پهناور است، زیرا که در امریکای شمالی واقع شده، ایمن و دارای قدرتی شگرف است. در نتیجه، ایالات متحده در قدرت نمایی های جهانی دقت چندانی نمیورزد.
امریکا ابله نیست! فقط نیازی به دقت کردن احساس نمیکند. در واقع گاهی دقت کردن از کارایی اش میکاهد. امریکا مانند بانکداری است که به هر بی اعتباری وام میدهد، به این امید که در دراز مدت به سود کلان برسد. ایالات متحده در امور خارجی سیاست هایی را پیش میگیرد که بیشتر کشورها آن را دوراندیشانه نمیپندارند. [نمونه ش : حضور نظامی امریکا در افغانستان و یا حتی عراق که به نظر خیلیا دوراندیشانه نبود و امریکا الان در باتلاق گرفتار شده! اما به نظر میرسه که امریکا به هدفش رسیده: فروش سلاح، ضعیف نگاه داشتن کشورهای تقریبا مستقل همچون ترکیه و ایران و مهم تر از همه معطوف کردن نگاه روسیه به جنبه نظامی و دور کردنش از پیشرفت این کشور در سایر زمینه ها] ص 54
- جنگ امریکا و جهادی های افغانستان به سینه خیز به پایانش نزدیک میشود، نخستین خط تدافعی در برابر بنیادگرایان اسلامی، خود کشورهای اسلامی خواهند بود. آنها هدف نهایی القاعده اند، و رهبران این کشورها هر دیدگاهی از اسلام و جهان داشته باشند، قدرت سیاسی را دو دستی به القاعده تقدیم نخواهند کرد. آنها همۀ توان جاسوسی، امنیتی و نظامی خود را برای در هم کوبیدن القاعده به کار خواهند بست.
تا هنگامی که وضع چنین باشد، امریکا برنده است. تا زمانی که جهان اسلام در آشوب باشد و توان به یکپارچگی رسیدن را نداشته باشد، یعنی که امریکا به هدف های استراتژیک خود رسیده است. دستاورد انکارناپذیر امریکا از سال 2001 تا کنون ایجاد آشوب در جهان اسلام، برانگیختن خشم و دشمنی نسبت به ایالات متحده و شکل دادن شاخه های هراس افکنان بیشتر بوده است، که در آینده باز هم به امریکا حمله خواهند کرد.
پیروزی امریکا در این است که مسلمانان به جان یکدیگر بیافتند، مسلمانان به جان یکدیگر افتاده اند. ص 56
_ پس از اندونزی و پاکستان [اولین و دومین کشور بزرگ مسلمان، که به زعم نویسنده توانایی به دست گرفتن رهبری جهان اسلام را ندارند]، سه کشور مسلمان دیگر نیز هستند. بزرگترینشان مصر است به 80 میلیون جمعیت. ترکیه در جایگاه دوم است با 71 میلیون و ایران در جایگاه سوم با 65 میلیون. وقتی از نظر اقتصادی به این سه کشور نگاه میکنیم، میبینیم که ترکیه هفدهمین اقتصاد بزرگ دنیاست با 660میلیون دلار تولید ناخالص داخلی، ایران بیست و نهمین اقتصاد بزرگ دنیاست با 300میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی، و مصر با تولید ناخالص داخلی 125 میلیارد دلار، پنجاه و دومین اقتصاد دنیاست. ظرف پنج سال گذشته اقتصاد ترکیه نزدیک به 5تا8 درصد رشد سالیانه داشته است؛ این رشد مداوم در هیچیک از کشورهای عمدۀ صنعتی دنیا دیده نمیشود. ایران به جز دو سال پس روی، ظرف 5سال گذشته بیش از 6درصد رشد اقتصادی مداوم داشته است، و مصر نیز چنان بوده است. دو کشور اخیر رشدی سریع دارند، اما پایۀ اقتصادشان بسیار کوچک تر از اقتصاد ترکیه است. ترکیه در سنجش با بسیاری از کشورهای اروپائی، اقتصادی پویا تر و غنی تر دارد.
در میان این سه کشور، چنین مینماید که ایران روحیۀ پرخاشگر تر دارد؛ اما این پرخاشگری ضعف اساسی ایران است. ایران میکوشد که رژیمش را در برابر تهدیدات ایالات متحده، مسلمانان سنی مذهب و اعراب ایرانی ستیز حفظ کند و بارها به شیوه ای نابالغانه قدرت نمایی کرده است. در نتیجه ، ایالات متحده با ارزیابی های سیاسی-نظامی خود، آن کشور را کشوری خطرناک قلمداد خواهد کرد.
ایران به دلیل علائقی که در خلیج فارس و عراق دارد، منافعش در جهتی خلاف منافع امریکا در حرکت است. و این به معنای آن است که برای کوشش در جهت رسیدن به مقام قدرت چیرۀ منطقه، ایران انرژی و منابع اقتصادیش را در راه مقابلۀ احتمالی با امریکا هزینه میکند. ایران تکدر خاطر ایالات متحده را فراهم میآورد و اگر این تکدر خاطر افزایش یابد، ایالات متحده میتواند آسیب های شدید به ایران وارد آورد.
ایران هم اکنون واجد شرایط احراز مقام قدرت چیرۀ منطقه ای نیست، زیرابه صورتی مداوم توانش را به هدر می دهد. به هر روی، به هنگامی که بزرگترین قدرت جهان هر حرکت ایران را زیر نظر داشته باشد، رسیدن به مقام قدرت بزرگ و چیرۀ منطقه کاری بس دشوار است.
در این میان، موقعیت جغرافیایی نیز مطرح است. در منطقۀ خاورمیانه، ایران در حاشیه قرار گرفته است؛ افغانستان در شرق آن است که چیز ملموسی از آن به دست نمی آید؛ در هر نوع گسترش نفوذ سیاسی به شمال، ایران با روسیه برخورد خواهد کرد. ایران توان چرخش بسیار به سوی عراق را دارد، اما در آنجا نیز با مخالفت و مقاومت اعراب و امریکا رو به رو خواهد بود. گسترش قدرت منطقه ای برای ایران آسان نیست، زیرا هر اقدامی در این زمینه، هزینه ای بالاتر از نتیجه ای دارد که به دست میآید. ص 88
_ پس از آنکه جنگ امریکا با جهادی های افغانستان به پایان رسید، باید به دو نقطۀ مهم نظر داشته باشیم، مکزیک و ترکیه هنوز آمادۀ ایفای نقش جهانی نیستند و اروپا هم در پیلۀ خود باقی خواهد ماند. اروپا به رویداد های جهانی واکنش خواهد داشت، اما آغازگرشان نخواهد بود. در نتیجه باید اوراسیا و اقیانوس آرام را گسل مهم سیاسی بدانیم. با فرا رسیدن سال 2020محتملا دو کشور چین و روسیه خود را قدرت های چیره خواهند دانست. برای سال 2020 احتمال ضعیف تری هم وجود دارد و آن قدرت نمایی ژاپن است که این قدرت نمایی بیش از هر چیز دیگری به رفتار چین بستگی دارد. ص 94
وبلاگ جالبی داری[چشمک]
به وبلاگ منم سر بزن
هر اهنگی که بخوای هست[خونسرد][گل]
نظر یادت نره[چشمک][گل]