روزهـــ...ـا

...الهــــی.. گـاهـــی نگـاهــی

روزهـــ...ـا

...الهــــی.. گـاهـــی نگـاهــی

روزهـــ...ـا

همین یک لحظه را دریاب
که فردا قصه‌اش فرداست...

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یاس» ثبت شده است

چرخ

۱۰
مرداد

چه کج رفتاری ای چرخ!                    

چه بد کرداری ای چرخ!          

سر کین داری ای چرخ!

          نه دین داری

                              نه آیین داری(نه آیین داری) ای چرخ....

عارف قزوینی

Life

♫ سر کین داری ای چرخ.. شجریان

 

♫ هنوزم فانوس این دهکده ام.. اصحابی

 

 

پ ن:

 فقط امید میتونه باشه چراغ این شبا...

  • روزمرگی

تردید

۲۶
مرداد
  • روزمرگی

سرکوب

۱۶
فروردين

TeaCup

سرکوب - یاس

 

ب ن :

18فروردین

بارون امشب .. آگهی ترحیم جلوی در رو شسته بود!

دنیا چقدر بی رحمانه راه خودشو میره...

چقدر سخت میشه زندگی کردن.. اگه آدم ب چیزی معتقد .. یا پای‌بند نباشه....

 

ب ن:

بعضیا هستن ک نبودشون با چند روز گریه کردن براشون و هر از گاهی یاد کردنشون تموم میشه

اما نبود بعضی آدما تو زندگی بعضی از اطرافیاشون ی حفره میشه.. همیشه و هر روز حس میشه..

اگه از این تیپ آدما شدی.. دیگه بود یا نبودت دست خودت نیست.. نمیتونی تنها واسه خودت زندگی کنی.. تصمیم بگیری.. هر حرکت و عملت تاثیر خاص خودش رو میذاره... اینجور مواقع باید دست ب عصا شی.. همه چیزو بسنجی.. همه چیزو...

  • موافقین ۳ مخالفین ۰
  • ۱۶ فروردين ۹۶ ، ۲۰:۵۵
  • ۶۴۵ نمایش
  • روزمرگی

یاس

۲۷
شهریور

ترانه زیر .. از یــاس .. برگرفته از یه نامه واقعی

نامه ای به فرزندم

 

متن ترانه ..

اینا حرفای من نیست من فقط بهشون وزن دادم که شنیده شه

برگرفته از یه نامه از یه غرور یه غروب.. نامه ای به فرزند

 

به نام خدا عزیزم سلام... یه کمی بی حالو مریضم الان

خیلی واست نوشتم دریغ از جواب.. حس میکنم که این روزا غریبه‌م برات

اینجا هر کی توی حسش غرقه.. این دیوارا انگاری طلسمش کرده

خونه ی سالمندان خودت فکر کن.. این کلمه حتی خود اسمش تلخه

میگن زندگی یعنی نفس کشیدن.. باید تا آخر عمر تو این قفس بشینن

این یعنی رسیدن به آخرای عمرم.. روزی که منو آوردی اینجا مُردم

بعضی وقتا اینجا قدم میزنم.. آلبوم جوونیامو ورق میزنم

تنها یادگاری که میتونم بگیرم تو دستام.. قطره های اشکا چکیدن رو عکسا

اینم بگم اینجا هوامونو دارن.. سر وقتش غذا و دوامونو دادن

ولی این منو سر خوش میکرد که فرزند خودم منو تر خشک میکرد

یه جورایی این یه تعهده وگرنه احتیاجی ندارم به ترحمت

گفتم میخوای برم تو انکار نکردی.. حتی واسه موندن من اصرار نکردی

ممنونم واسه‌ی موافقتت ممنونم به خاطر مراقبتت...

نمیشم اسباب مزاحمتت.. کسی سراغمو گرفت بگو مسافرته

خلاصه من که دیگه تمومه کارم.. من که دیگه عادت به نبودت دارم

لااقل از اینجا رد شدی یه سری بهم بزن یه دست هم تکون بدی من قبولت دارم....!

 

یه کم چشماتو وا کن به این تنها نگاه کن...

به منی که چشمتو با اشک هیچوقت تر نمیکردم

نگاهتو فهمیدم از اینجا دارم میرم دیگه باز هم به اون خونه هیچوقت بر نمیگردم

 

یه روز یه مردی اومد باباشو ول کرد.. روز بعد پیرمرد از دنیا دل کند

به یاد اون لحظه خیس میشه پلکم.. چون از پیری نمرد از غصه دقـ کرد

میدویی به خاطر هیچــی.. آخرم میمیری یه خاطره میشی...

از این موردا زیاد دیدم.. البته آدم خوبم اینجا میان میرن

یه جوونه بعضی وقتا با دسته گل میاد.. اولین روزا از اون دورا دست تکون میداد

اونم میاد اینجا واسه دادن روحیه.. ظاهرا که آدم خوبیه

اون منو نمیشناسه واسه ثوابش میاد.. امیدوارم که یه روزی جوابش بیاد

یه وقتا که حرف میزنه چشامو زود.. میبندم فکر میکنم تویی به جای اون

قبلنا میگفتی تو قصه ات یه قهرمانم.. الان که پیر شدم برج زهر مارم

آدم ول میکنه قهرمان قصشو؟؟ نه نه تو خودت نرو فس نشو

فقط اینو بدون دلم ازت پر بود حسابی.. میخوای اسم خودتو الگو بذاری

یه درخته پیرو از توو باغ کندی.. حالا چی میخوای اونو توو گلدون بکاری

یه کم چشماتو وا کن به این تنها نگاه کن.. به منی که چشمتو با اشک هیچوقت تر نمیکردم

نگاهتو فهمیدم از اینجا دارم میرم دیگه باز هم به اون خونه هیچوقت بر نمیگردم

 

دیشب خواب دیدم دارم گلای باغچمونو آب میدم

تو هم سر حالو راضی در حال بازی زندگی میداد معنای خاصی

بهم گفتی چشم بذار منم به سرعت چشم رو هم گذاشتم فقط شمردم

ده.. بیست... دیگه نشمردم دیدم گلای باغچه همه پژمردن

وقتی برگشتم دیدم که قد کشیدی.. گفتم چرا نمیای کنار من بشینی

گفتی بین دردامون یه باری.. وقت این رسیده دیگه تنهامون بذاری

چه حس بدی.. هیچی دوباره نمیشه مثِ قدیم

نه بهتره توو بطن قصه نریم.. سادست یه روح زخمی یه جسم ضعیف

یعنی من همون که با هزار تا مشغله.. واسش مهم بود که قلبه تو نشکنه

راه دور نمیره که واسه بچمه.. زحمت کشیدم بالا باشه پرچمت

بعد این همه سال با این اعصاب خسته ام مهم بود تو باشی عصای دستم

 

از اون فکرا دیگه هیچی نموند..  دیگه به هیچکی نمیگم پیـر شی جـوون....

نامه ای به فرزند

ب ن :

با بزرگترت هر طور رفتار کنی.. بزرگتر ک بشی باهات همون رفتارو خواهند داشت... به این حرف ایمان دارم!

پس لااقل به خاطر خودتم که شده.. یاورشون باش!

 

ب ن 2 :

دیروز تو مراسم غدیر ی چیزی رو تجریه کردم.. اینکه بزرگترا میگن بعضیا تو جنگ پشتتو خالی میکنن .. اونایی ممکنه بزرگترین فرد دسته هم باشن!

جالب اینکه همونا آخرش میگن رفتیم.. پیروز شدیم.. ـیم ـیم....! اگه راه داشت میگفتن ـم!

 

ب ن 3 :

عید غدیر .. عیدیه که فقط ی گروه خاص از مسلمونا اسمشو عید میذارن! ی گروه خـاص

عیـدتــون مبارک :)

  • روزمرگی

سطحی

۲۰
دی

آدما چقدر سطحی هستن!

سطحی فکر میکنن.. سطحی نگاه میکنن.. سطحی عشق میورزن..


شاید دروغ نباشه اگه بگم.. تا حالا به تعداد انگشتای یک دستم هم.. انسان عمیق ندیدم!sunsetآدما از هم که دور میشن.. سلام سردم به زور میگن ... -یاس



ب ن :


رک‌گویی منافاتی با مهربان بودن ندارد!


ب ن 2 :

اونی که خوشبختت میکنه.. ولله آره تویی... - سینا حجازی

  • روزمرگی